رومینا عسل منرومینا عسل من، تا این لحظه: 12 سال و 7 ماه و 5 روز سن داره

دخمل دوست داشتنی مامان و بابا

چند روزی که گذشت

سلام خوشگل مامان.ببخشید که چند روزی نتونستم واست آپ کنم.خب بذار از این چند روزه بگم واست .اینکه بالاخره دنده جلوت به کار افتاده قربونت برم من.روز ٥شنبه(١٨خرداد٩١) وقتی پیش عمه بودی و شما روز گذاشته بود رو شکم کمی جلورفتی فکر کنم ٢سانت .ولی خب روز شنبه دیدم نه بابا مثل اینکه دخترم راه افتاده حسابی.لپتاپو گذاشته بودم رو زمین و شما هم رو شکم بودی دیدم خودتو کشوندی سمتش البته ٤دست و پا رفتنت معمول نیستا امیخته با سینه خیزه و هی من لپتاپو کشیدم عقب باز شما خودتو رسوندی بهش.قربونت برم من.اون موقع گرفتمت بغلو کلی ماچت کردم.خدا رو شکر که فرشته کوچولوم داره ٤دست و پا میره من قربون اون دست و پاهات بشم. دیروزم که ١شنبه بود اول رفتیم واسه آزمایش شم...
22 خرداد 1391

عکسای جدید نانازی من

ادامه مطلبو از دست ندید ٨ماه و ٣روزگی فندق خانم من(خونه پدرجون) ٨ماه و ٣روزگی(در راه برگشت به بوشهر) ٨ماه و ٣روزگی(خونه خودمون) عاشق این عکستم میخوام بخورمت این لباسو مادر جون از گناوه واست خریده.دستش درد نکنه ٨ماه و ٤روزگی ببینید رومینا گلی کجاست ٢دقیقه بعد حالا ببینید کجاست این نشون میده عقب گرد بچه م خوبه ایول به جوجوی خودم ٨ماه و ٥روزگی و اکنون با راننده حرفه ای سالهای آینده آشنا شوید   بذار ببینم بابایی اینجا چیا گذاشته   بعدشم رفتیم حمام ...
4 خرداد 1391

بدون عنوان

فندقی من هفته ای که گذشت حسابی شیطونی کردی پیش مادرجون.میرفتی سمت گلدون گل ها و هی برمیگشتی مادرجونو نگاه میکردی اونم بهت میگفت رومینا نری سراغشونا و تو هم میخندیدیو میرفتی سمتشون انگار خودتم میدونستی داری شیطونی میکنی. تو آشپزخونه مادرجون یه آبسرد کن خونگی هست تو هم علاقه خاصی بهش داری با رورورکت میرفتی کنارش وای میستادیو لیوان رو برمیداشتی و میذاشتی دهنت .قربونت برم که عاشق اینکاری و بعد هم لیوانه دستت بودو اینور اونور میرفتی آخر سر هم انداختیش زمین  و شکست(فدای سر فندقیم) بعدش دیگه مادر جون یه لیوان پلاستیکی واست خرید گذاشت اونجا که وقتی برش میداری سنگین نباشه و بتونی تو دستت راحت بگیری و چرخ بزنی تو خونه امروزم قرار بود گوشاتو...
29 ارديبهشت 1391
1