رومینا عسل منرومینا عسل من، تا این لحظه: 12 سال و 7 ماه و 15 روز سن داره

دخمل دوست داشتنی مامان و بابا

؟؟؟؟؟

؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ از این اسباب بازی خونه سازی ها واست گرفتم جفتی با هم کلی سرگرمشون میشیم آخه من میسازم شما هم بر میداری و خرابشون میکنی مثلا خونه های ساخته شده منو مااااااااااااااااااااااااااامان چیژه دیگه نمونده بیارمشون بیرون از شبد؟؟؟؟؟؟ ...
26 مرداد 1391

ماجرای 10 ماه و 23روزگی رومینا گلی

امروز حسابی شیطونی کردی واسه خودت .عکساشو میذارم واست.الانم داری با بابایی بازی میکنی   داره دنبالت میکنه و شما هم جیییییییییییییییییغ میزنی ار نوع بنفشش  ای من قربون این جیغ کشیدنات بشم.امروز یه کار باحال کردی خودتو انداختی تو بغلم و آروم بودی لم داده بودی خیلی باحال بود یه حس خوب بود بعدم که رفتم سراغ غذا پختن میومدی و پاهامو میگرفتی و میچسبیدی به من.منم واسه اینکه سرگرمت کنمو به کارام برسم اومدم چندتا از ظرفای پلاستیکیو گذاشتم جلوت تا باهاشون سرگرم باشی آخه به ظرف و ظروف علاقه داری ...
21 مرداد 1391

بدون عنوان

سلام خوشگل من.امروز میخوام کمی از کارات بگم.هر روز داری شیطون تر و شیرین تر میشی  مامان قربونت بره همیشه با هم بازی میکنیم واست توپ های کوچولو گرفتم و باهات بازی میکنم و دیگه یاد گرفتی وقتی توپو میدم دستت با اون دستای کوچولوت میگیریشو میذاری کف دست من. یکی از کارای دیگه ت که امروز ازت دیدم اینه که نگام میکنی سرتو کج میکنی و واسم ناز میکنی امروز هم بابا دراز کشیده بود و شما هم کنارش نشسته بودی و یهو بابا سعید صدام کرد دیدم سرتو گذاشتی رو شکم بابایی.ااااای جاااان.دو سه باری این کارو کردی و منو بابا هی قربون صدقه ت میرفتیم کماکان هم موهای منو بابایی با دستات میگیریو و ما بزور درش میاریم البته بقیه هم از این محبتت مستفیض شدن و...
19 مرداد 1391

شیرین عسل من

١٠ماه و 3روزگی قربون این ایستادنات برم که هرجا تکیه گاه دیدی دست میگیری وایمیسی   10ماه و 6روزگی قربون این دس دسی کردنت برم من و خب چندتا کار جالب شما تو این چند روز اینه یکی اینکه وقتی میری واسه بهم زدن وسایل و به نوعی خرابکاری یه کم که رفتی جلو برمیگردی منو نگاه میکنی ببینم میام بگیرمت یا نه و اگه بیام دنبالت شما هم جیغ کشان به مسیر ادامه میدادی من عاشق این کاراتم فندقی من این 2-3 روزم که خونه پدر جوون بودیم دیگه خودت از 3-4 پله خونه شون مستقل میرفتی بالا و خودتو به اتاقای بالا میرسوندی خاله راضیه با گوشیش عکس گرفت بعدا ازش میگیرم میذارم کار بعدیتم این بود که میرفتی سراغ آب...
4 مرداد 1391

10ماه و1روزگی

هی وای من.این بار سومه دارم این مطالبو میذارم خدا کنه این بار دیگه نپره!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!! رومینا گلی من در حال خوردن آآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآلو و  رومینا که پله های آشپزخونه رو یکی پس از دیگری طی می کنه من قربون این خنده هات برم مامانی و اینجا که داشتی بازی میکردی و مامان سر رسید آقاجون 3شنبه رفته بود عسلویه و این عروسک خوشگلو واست خریده بود دستشون در دنکنه --------- و عصر بردمت حمام و اینم فندقی بعد از حمام کنار پونه   ...
29 تير 1391
1