رومینا عسل منرومینا عسل من، تا این لحظه: 12 سال و 8 ماه سن داره

دخمل دوست داشتنی مامان و بابا

با تاخیر...آمدیم

1391/6/5 13:52
1,253 بازدید
اشتراک گذاری

سلام خوشگل مامان ،ملوسک من،جینگلی منقلبما دوشنبه رفتیم خونه پدرجون و چهارشنبه شب برگشتیم اونجا هم همه از شیطونی شما مستفیض شدننیشخندتا یه لحظه ولت میکردیم میرفتی که از پله ها بالا بری و راه اتاق خاله سمیرا رو در پیش بگیری البته همچینی ژن شیطونیت قویه چون تا میرفتی سمت پله ها برمیگشتی ما رو نگاه میکردی ما هم میگفتیم بگیریش این دختره رو و شما هم جیغ کشان میرفتی سمت پله ها.من قربون تو برم که اینقدر جیگریقلب

تو اتاق خاله سمیرا هم که میرفتی آویزون صندلی خاله میشدیو و خاله هم شما رو میذاشت رو پاهاش و شما هم لبخند رو لبات مینشست که آخ جون یه صفحه کلید جلو رومه و میکوبیدی روشخنده

مادر جون هم که از دست شما وروجک مرتب باید کف آشپزخونه رو دستمال میکشید آخه میرفتی سراغ آبسردکن و شیرشو میکشیدیو و خودتو خیس میکردی و کف آشپزخونه هم پر آبچشمک

پدر جون هم که عادت نداره با بچه زیر دوسال بازی کنه چقدر نوه اولش عزیزه که باهات بازی میکرد شما هم خودتو لوس میکردی واسش ، وقتی تکیه داده بود و تی وی میدید میرفتیو سرتو میذاشتی رو شونه شلبخند

جدیدا نوع خندیدنت عوض شده چشماتو اول ریز میکنی بعد میخندی منم دیگه کم مونده با این کارا قورتت بدمماچ

هرکسی هم که ببینی دراز کشیده میریو سرتو میذاری رو بالشش یا سرتو میذاری رو سر یا شکمشلبخند

جدیدا هم تا پات به هر آشپزخونه ای وا شه میریو در کابینتو وا میکنیو و لوازم رو میریزی بیرونقلبزورت زیاد شه دیگه در کابینت وا میکنینیشخند

دیروزم دیدم به به کفشای ما ولو شده کف سالننیشخندقبلا فقط میرفتی و با دستگیره در جاکفشی بازی میکردی اما دیگه میتونی بازش کنی و ...

تو اتاق خوابمون هم که بری چه پیاده چه سواره(با روروکت)نیشخند کشو های گل میزا و میزآرایش منو میکشی و هر چی توشه رو میریزی کف زمین اگر هم چیزی از بین وسایلا چشمت رو بگیره برمیداری و بعد وارسی روانه دهان مبارک میکنینیشخنداین وضعیت واسه میز تی وی هم صادقه!!!!

دیگه یاد گرفتی وقتی داری چیزی میخوری میگم به مامان هم بده اون خوراکیو میاری نزدیک دهنم که منم ازش بخورم.قربون دختر نازم برم که اینقدر سخاوت دارهقلب

جدیدا با خودت کلی حرف میزنی من که هیچی نمیفهم .موقع آشپزیم میای تو آشپزخونه و در حالیکه یا چسبیدی به کابینت یا یخچال با خودت حرف میزنی اونم چه حرفی پشت سرهم یه چیزایی میگی نمیدونم چی میگه!!!!سوال

و اما دیشب

دیشب (٥شنبه ٢شهریور٩١)تولد پونه بود کلی خوش گذشت شما هم که با حرف زدنات و سروصدا کردنات کلی دلبری کردی کلی هم میخواستیم ازت عکس بندازیم از بس ول میخوردی زیاد خوب نشد عکسا.خیلی دیشب خوش گذشت پونه و فاطمه لباس تور سفید پوشیده بودن خیلی خوشگل شده بودن.حالا چندتا عکسو میذارم ببینی

 

چند روز قبل

وسایل تو کشوهای من

اینجا هی میگفتم رومینا منو نگاه کن

اینم کیک تولد

اینم رومینا و باباییش

(داشتی نق میزدی که بری پیش عمه)

ااااای جااااانم.من قربون این خنده های تو بشم

 فاطمه هم نیومد با ما عکس بگیرهناراحتتا لباس خوشگلشو ببینی

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (16)

مامان ترنم کوچولو
3 شهریور 91 14:08
ای جااااااااااااااااااااااااان من با این کارای جدیدت حسابی دلبر شده خاله ای ماشششششاللهعکساتم خوشلن ایشالله خودت از این لباسای ناز بپوشی
زن دایی
3 شهریور 91 16:45
من که این سری موفق به عکس گرفتن از رومینا جون نشدم . انشاالله تولد خودش.
مامان آرتین
3 شهریور 91 17:00
الهی دورت بگردم خاله جون با اون موهای بلندتماشالا به فندقی شیطون بلا
مامان خورشید
3 شهریور 91 21:22
lماشالله خیلی رومینا کوچولو ناز شده
مامان آندیا
4 شهریور 91 2:44
الههههههههههههی چه عروسک خوشگلی ماشالا
مامان علی
4 شهریور 91 9:33
واقعا من نمی دونم این وروجکاچی توی این کابینت ها و کشوها دیده ن که سیر هم نمیشن آخه من قلبون این شیطونک خوشگل برم با اون لبلس خوشملش
مامان ريحان عسلي
5 شهریور 91 13:32
سلام عليكم واي چقدر تو يه جمله وا نوشته بودي اِ وا خواهر خوش بگذره هميشه به شادي و تولد معلومه كه خيلي بهتون خوش گذشته ماشالا هر روز داره خوشگل تر ميشه --------------------------------------------------------- ديشو يك باروني اومد اينجا انگاري ما هر جا مي ريم بايد زهله ترك بشيم ولي خا چون دوروبرم شلوغ بيد خيلي به رو خوم نوردم ريحانه هم همش مي گفت بارون ميآد نم نم
مامان ريحان عسلي
5 شهریور 91 13:56
برق مي زد كه خونه مي شد سفيد بعدشم خا رعد چپلي مي زد در كل خوب بيد هوا هم خيلي خنك شد
خاله سنا
5 شهریور 91 15:06
میسی عزیزمـ
بابای دوقلوها
5 شهریور 91 17:30
پس اینجووری که پیداس حالا حالاها خاله و مادرجوون و پدرجوون دلشون واسه ورووجک تنگ نمیشه از بس همه رو اذیت کردی دیگه تولد پونه خانم هم مبارک باشه
ستاره زمینی
6 شهریور 91 0:15
عزیزم 1000 ماشالا هرچه بزرگتر میشی خوشگل تر و ملوس میشی.
مام پارسا
6 شهریور 91 3:12
الهی فدای شیطنتت ..... فدای خنده های قشنگت .... فدای اون مروارید کوچولوت که موقع خنده معلومه ..... خیلی ناز شدی جیگر مخصوصاً توی اون لباس صورتی
حباب
6 شهریور 91 18:22
سلام عزيزمم چه ني ني خوشگلي داري ماشاالله ...من جاري قطره جون هستم ...خوشحال ميشم با هم دوست باشيم بهم سر بزن...........ني ني خوشگلو ببوس
حباب
7 شهریور 91 13:11
نازي دخملي منم خيلي خشحاااااااااااالم ككه بايا ت دست شدم بوووووووووووووووس
سمانه مامان آرشیدا
7 شهریور 91 16:59
ماشاللا چه عکسای خوشگلی. ببوسید خوشگل خانم رو. لباسش هم خیلی خوشگله و بهش میاد.
مامان ثنا و ثمین
8 شهریور 91 22:42
ماشااله میبینم که کلی کاراتون زیاد شده با شیطونیهای ورورجک