بدون عنوان
سلام فندق مامان.هر روز کارای با مزه ت بیشتر میشه و من بیشتر دوست دارم بخورمت وروجک.چند شب پیش بابایی جلو تی وی دراز کشیده بود و شما هم داشتی واسه خودت اون اطراف میچرخیدی یهو دیدم رفتی خودتو انداختی رو بابای و سرتو گذاشتی رو سینه ش گفتم این دختره چقدر خودشو لوس میکنه اصلا توجهی نکردی و به لوس کردن خودت ادامه دادی
سه شب پیش خونه بابا حاجی بودیم و من اون شب حالم خوش نبود و دراز کشیده بودم نزدیکای ساعت١١شب بود و پتو و تشکتو اورده بودم که کم کم بخوابونمت دیدم پتو برداشتی و کمی دنبال خودت کشیدیو بعد هم کشون کشون اوردی انداختی رو من یعنی میخواستم درسته قورتت بدما وروجک.
پریشب(خونه بابا حاجی) من رفته بودم کاری انجام بدم تو یکی از اتاقا،شما با مادر جوون تو هال نشسته بودید نگو رفته بودی سجاده رو برداشته بودی از تو کمد و داشتی با تسبیحش بازی میکردی وقتی رسیدم دیدم مادر جوون داره با عشقنگات میکنه نگو داری الله میکنی و خم شده بودی رو سجاده مثلا داشتی سجده میکردی قربون تو برم من.بعد مادر جون بهت میگفت رومینا الله کن و شما هم خم میشدیو الله میکردی
دیشبم همه جمع بودیم خونه خاله بتی به دعوت آقاجوون مرغ شکم پر خوردیم بعد شام یه تسبیح دستت گرفته بودی و اومدی اروم رو دوتا پات نشستیو و تسبیح و گذاشتی رو زمینو خم شدی سرتو گذاشتی روش