رومینا عسل منرومینا عسل من، تا این لحظه: 12 سال و 7 ماه و 25 روز سن داره

دخمل دوست داشتنی مامان و بابا

شیرین عسل من

1391/5/4 2:23
703 بازدید
اشتراک گذاری

١٠ماه و 3روزگی

قربون این ایستادنات برم که هرجا تکیه گاه دیدی دست میگیری وایمیسی

 

10ماه و 6روزگی

قربون این دس دسی کردنت برم من

و خب چندتا کار جالب شما تو این چند روز اینه قلب

یکی اینکه وقتی میری واسه بهم زدن وسایل و به نوعی خرابکاری یه کم که رفتی جلو برمیگردی منو نگاه میکنی ببینم میام بگیرمت یا نه و اگه بیام دنبالت شما هم جیغ کشان به مسیر ادامه میدادینیشخند

من عاشق این کاراتم فندقی منماچ

این 2-3 روزم که خونه پدر جوون بودیم دیگه خودت از 3-4 پله خونه شون مستقل میرفتی بالا و خودتو به اتاقای بالا میرسوندی لبخند

خاله راضیه با گوشیش عکس گرفت بعدا ازش میگیرم میذارمزبان

کار بعدیتم این بود که میرفتی سراغ آبسردکن خونه پدرجون و شیرشو میگرفتیو باز میکردی و تمام لباستو خیس میکردی و جدااز اینکه کل خونه رو از دست شما وروجک بالشت گذاشته بودیمنیشخند مجبور شدیم دم در آشپزخونه و گاهی پای آبسرد کن هم اینکارو انجام بدیمچشمک

امروزم که با بابایی رفته بودم که ورقه های امتحانی و لیست نمراتو تحویل بدم دم در خواستیم که با ماشین وارد بشیم.به حراستیه گفتیم درو بزنه بعد منو بابایی واسش دست تکون دادیم به نشانه تشکر میدونی تو چیکار کردی فندقی تو هم دستتو اوردی بالا و واسش تکون دادینیشخند قربونت برم که اخر من تو رو میخورمت با این شیرین کاریاتزبان

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (25)

بابای دوقلوها
4 مرداد 91 8:37
سلاممممممممممم شیرین عسل اووووووووو گلی چقد بزرگ شدی دیگه خودت میایستی و از پله ها میری بالا انشالله پله های زندگی رو یکی یکی و با موفقیت بری بالا شیرین عسلی تووووووووووو
نایسل خانم
4 مرداد 91 13:59
الهی فداش شم منننن اینقدر عسل شده الهی قربونتتت برم من عزیز دلممم راستی رفتم آزمایش فردا صبح نتیجش آماده میشه
r.memorial
4 مرداد 91 16:05
آخی ، واقعا خیلی این روزها شیرین . همش باید مراقب باشی ... با این همه ، به دردسرش می ارزه ...
خاله سنا
4 مرداد 91 17:07
اخی عزیزم ........موفق باشی
مامان پریسا
4 مرداد 91 17:52
ماشالله به این خانم خانما خب دیگه اول شیطونیاشه . افرین به رومینا خانم
مامان ریحان عسلی
4 مرداد 91 18:01
سلام ویییییییییی کم کم سیت راه می افته دیگه هله هله عکس سومی خیلی ب حالننننننننن حالا چند تا افتاده داشتی کسیم 20 شد یا نه ؟
زن دایی
4 مرداد 91 18:39
کپلی ، ناناژی ،آفرین برو همه چی رو خراب کن پله های خونه ی باباجونت خیلی زیادن مواظب خودت باش یه وقت نیوفتی عکسات خوشگل شدن مخصوصا"اونی که رو اپن نشستی. خانمی چند هفته است غیبت داری این هفته دیگه بیا کپلی رو ببینیم.
مامان ترنم کوچولو
4 مرداد 91 23:07
ماشالله عزیزم که میتونی بایستی. والله مامانی من کاری نکردم که ترنم به پهلو بخوابه. تا یه ماه پیش همش به پشت میخوابید از اون به بعدم یه وری میخوابه.دل به خواه خودشونه این ملوسکا دیگه چه طور رفتار کنن البته زیاد تکون میخورد منم دو طرفش رو بالش میذارم تا جاش تنگ باشه و نتونه مانور بده
خاله سمیرا
5 مرداد 91 0:05
ای جااااااان عمر منی تو قربونت برم من که دلم واسه شیطونی کردنت تنگ شده
مامان یاسمن الیسا
5 مرداد 91 11:55
چشم خوشکله من موهات خیلی بلند شده ها موهات رو مرتب کنی دیگه میشی یه فرشته کامل
فاطمه
5 مرداد 91 14:25
سلام به به چه دختر خوشگلی چه موهای نازو بلندی قربون اون لپاش خداحفظش کنه
نایسل خانم
5 مرداد 91 16:47
مامان ریحان عسلی
6 مرداد 91 2:41
صرفا جهت اطلاع !!! http://dokhtaramsonia.niniweblog.com/post154.php
شبنم
6 مرداد 91 13:07
لام مامان رومینای عزیزم..خدا خدا می کردم که این بار دیگه بتونم وبلاگتون رو باز کنم و کامنت بذارم واستون.چون دلم نمی خواست منتظرتون بذارم. راستش منم خیلی دوست داشتم که بتونم با شما مفصل صحبت کنم و از همین مدت دوستی مون و حرف هایی که واسم نوشته بودید،متوجه مهربونی ها و قلب پر محبتتون شدم..اما راستش فعلا یه مشکل کوچولو واسه اینترنتم پیش اومده که نه می تونم نینی بلاگ ها رو باز کنم و نه ایمیلم رو.به زودی یه پست می ذارم و اونجا توضیح می دم.فقط خواستم بدونی که کامنت هات رو خوندم و بازم یه دنیا ازت ممنونم.تازه عکس های دخملت رو هم باز نکرد و من کلی الان دلتنگش شدم
مامان ثنا و ثمین
7 مرداد 91 14:01
الهی ببین چطوری ایستاده قلفونش ماشااله دیگه راه افتاد.دیگه دوران خوش خوشون تموم شد.حالا هی باید بدوئی و خرابکاری جمع کنی
ستاره زمینی
7 مرداد 91 16:10
اخی عزیزم خیلی دوست دارم ملوسکم.قربونت بشم چه ناز وایستادی.
ستاره زمینی
8 مرداد 91 11:51
ندا مامان پویان عسلی
8 مرداد 91 14:53
نازی چقدر جیگر شده این رومینا گلی حسابی شیطون شدیهااااااااا مواظب خودت باش خاله
سمانه مامان آرشیدا
8 مرداد 91 16:40
آخی نازی عزیزم. چقدر بزرگ شدی خانمی. دیگه راه افتادی و مامان و بابا از دستت بیچاره میشن. حسابی شیطونی کن و اذیتشون کن فدات شم. بوسسسس واسه رومینای نازنازی.
خاله سمیرا
8 مرداد 91 17:40
دلم واست تنگ شده جوجوی من...
مریم--------❤
9 مرداد 91 9:40
مامان بهار
9 مرداد 91 18:45
الهی خاله جون زیر روروک دنبال چی می گردی خاله ؟
محيا كوچولو
10 مرداد 91 0:55
سلام خاله جوني 10 ماه و 12 روزگي رومينا جون مبارك كلي كيف كردم از شيرينكاريهاش منم عكساموگذاشتم
ستاره زمینی
10 مرداد 91 2:11
مامان علی
10 مرداد 91 14:10
ای جان چه عسل شیرینی . اصلا شیرینتر از عسلی از چشات معلومه که چه شیطونی شدی ببوسش مامانی لطفا