شیرین عسل من
١٠ماه و 3روزگی
قربون این ایستادنات برم که هرجا تکیه گاه دیدی دست میگیری وایمیسی
10ماه و 6روزگی
قربون این دس دسی کردنت برم من
و خب چندتا کار جالب شما تو این چند روز اینه
یکی اینکه وقتی میری واسه بهم زدن وسایل و به نوعی خرابکاری یه کم که رفتی جلو برمیگردی منو نگاه میکنی ببینم میام بگیرمت یا نه و اگه بیام دنبالت شما هم جیغ کشان به مسیر ادامه میدادی
من عاشق این کاراتم فندقی من
این 2-3 روزم که خونه پدر جوون بودیم دیگه خودت از 3-4 پله خونه شون مستقل میرفتی بالا و خودتو به اتاقای بالا میرسوندی
خاله راضیه با گوشیش عکس گرفت بعدا ازش میگیرم میذارم
کار بعدیتم این بود که میرفتی سراغ آبسردکن خونه پدرجون و شیرشو میگرفتیو باز میکردی و تمام لباستو خیس میکردی و جدااز اینکه کل خونه رو از دست شما وروجک بالشت گذاشته بودیم مجبور شدیم دم در آشپزخونه و گاهی پای آبسرد کن هم اینکارو انجام بدیم
امروزم که با بابایی رفته بودم که ورقه های امتحانی و لیست نمراتو تحویل بدم دم در خواستیم که با ماشین وارد بشیم.به حراستیه گفتیم درو بزنه بعد منو بابایی واسش دست تکون دادیم به نشانه تشکر میدونی تو چیکار کردی فندقی تو هم دستتو اوردی بالا و واسش تکون دادی قربونت برم که اخر من تو رو میخورمت با این شیرین کاریات