رومینا عسل منرومینا عسل من، تا این لحظه: 12 سال و 7 ماه و 12 روز سن داره

دخمل دوست داشتنی مامان و بابا

عیدی عمه صدیقه به رومینا

دیروز که سال تحویل شد عمه صدیقه و آغاجون همراه پانیذ و پونه (دخترای خاله زری) اومدن خونه مون.عمه واست عیدی دو تا عروسک گرفته بود که بهت داد. وقتی عمه و پانیذ و پونه اومدن شما خواب بودی.عمه آروم صدات میکرد که رومینا پاشو عروسکاتو ببین یه چند بار که صدات کرد آرووم چشاتو وا کردی قربونت برم.همه کلی ماچت کرد بعد هم عروسکاتو داد بهت و شما چنان ذوقی کردی که میخواستم بخورمت فندق من.علاقه نشون میدادی به عروسکات تا ازت میگرفتنش یا میوفتاد دست دراز میکردی سمتشون.الهی من فدات شم عسل من اینم عیدی عمه   اینجا هم داشتی آغا جوون رو که باهات حرف میزد نگاه میکردی اینم پونه که کنارت نشسته بود و باهات بازی میکرد دست عم...
2 فروردين 1391

بدون عنوان

اغا جون(بابای بابایی) وپدرجون مادرجون(بابامامان مامانی) واسه رومینا اگه گفتید چی گرفتن؟   این لباس خوشگلو چند روز پیش آغاجون رومینا(بابای بابایی) واسش گرفته   مرسی آغا جون و این شلوار ناز از طرف پدرجون مادر جون رومینا(بابا مامان خودم) ست مرسی دستتون درد نکنه کاش من جای رومینا بودم هر کی میره هرجا واسه فندقی من چیزی میخره دست همگی درد نکنه ...
4 اسفند 1390

بدون عنوان

عزیز دل مامان.عمه صدی از اصفهان واست لباس و شلوار و جوراب خریده عکسشو بعدا واست میذارم فعلا عجله دارم باید برم وسایلتو جمع کنم بریم خونه پدر جون .چون مامان عصر کلاس داره ------------------------------------------- اینم عکسی که قرار بود بذارم مرسی عمه جووووووووون عکس آتلیه هم 7-8 روز دیگه آماده میشه که میذارم حتما ...
2 اسفند 1390

خاله نانا اومد

خوشگل مامان امروز(٥شنبه٦بهمن٩٠) خاله نانا(خاله ناهید) از دوستای مامانی که الان تهران ارشد میخونه اومده بود خونمون.از شهریور ندیده بودمش حسابی دلمون واسه هم تنگ شده بود اولین بار بود تو رو میدید البته همیشه وبلاگتو میبینه.امروز ناهار پبشمون بود حسابی باهات بازی کرد و میگفت رومینا خیلی شیرینه.بعدازظهر هم بلیط داشت و برگشت کازرون.باهم عکس انداختید که میذارم تو ادامه مطلب اینجا خاله نانا هدیه ای که واست گرفته بود رو داد دستت،تو هم کنجکاو بودی ببینی چیه خاله نانا داشت با من حرف  میزد،تو هم داشتی نگاش میکردی قربون این نگاه کردنت بعد مجدد به کارت ادامه دادی بعد هم با خاله عکس انداختی اینم هدیه خاله نانا که ز...
6 بهمن 1390

هدیه خاله راضیه به رومینا

عزیز مامان، خاله راضیه واسه تعطیلات تاسوعا و عاشورا از شیراز برگشت. **  خونه پدرجون بودیم که خاله اومد. وقتی از راه رسید بغلت کرد و گفت:" واسه جوجوم هدیه آوردم" بعد هم ازش رونمایی کرد و دیدیم که یه عروسک خوشگله مرسی خاله راضیه ...
23 دی 1390
1