رومینا عسل منرومینا عسل من، تا این لحظه: 12 سال و 7 ماه و 12 روز سن داره

دخمل دوست داشتنی مامان و بابا

بدون عنوان

سلام  به همه دوستای گلم که جویای احوال رومینا بودن ممنون از همه.خوشحالم دوستای خوبی مثل شما دارم که تو این دنیای مجازی حتی بیشتر از فامیل نگران حال رومینایید.همه تونو دوست دارم ما روز یکشنبه صبح رومینا رو بردیم آزمایش بده به سفارش خاله زری(خاله بابایی) پیش کسی رفتیم که خیلی خیلی بتونه مراعات دخمل ناز ما رو کنه اخه میدونید که اصلا بعضی ها مراعات بچه کوچولو ها رو نمیکنن.با این که اون خانمه خیلی خیلی مراقب بود رومینا گریه نکنه اما بازم کوچولوی من بخاطر اینکه دستاشو گرفته بودن که رگشو پیدا کنن گریه کرد و موقعی که سوزنو زدن که خونشو بگیرن دیگه حسابی گریه کرد و منم باهاش اشک میریختم اول بیرون ایستاده بودم که نخوام خون گرفتن ازشو ببینم اما و...
20 ارديبهشت 1391

امروز شنبه16/2/91

سلام فندق من.امروز مامان کلاساسو کنسل کرد تا شما رو عصر ببره دکتر بخاطر این تب کردنات.امروز به نسبت روزای قبل بهتر بودی اما بازم بی حوصله بودی نق نق میکردی.صبح٨ بیدار شدی دیشبم کامل رو پاهای مامان خوابیدی قربونت برم من.ساعت١١ خوابت گرفت و بهت شیر که دادم خوابیدی تا١:١٥ وقتی بابا میخواست بره بیرون بیدار شدی و بابا اومد روی ماهتو بوسید که بره ولی شما که دیدی بابایی داره میره شروع کردی به گریه.بابایی هم برگشت کمی بغلت کرد تا آروم شی بد رفت. الانم واست آب سیب گرفتم داری میخوری نوش جونت باشه فندق مامان.ساعت٤:٣٠ وقت دکتر داریم ایشالا که چیز مهمی نباشه عزیز دلم. دوست دارم عاششششششششششششششششششششقتم بعدا نوشتم: رفتیم دکتر گفت سرماخوردگی ن...
17 ارديبهشت 1391
1