بدون عنوان
سلام به همه دوستای گلم که جویای احوال رومینا بودن ممنون از همه.خوشحالم دوستای خوبی مثل شما دارم که تو این دنیای مجازی حتی بیشتر از فامیل نگران حال رومینایید.همه تونو دوست دارم
ما روز یکشنبه صبح رومینا رو بردیم آزمایش بده به سفارش خاله زری(خاله بابایی) پیش کسی رفتیم که خیلی خیلی بتونه مراعات دخمل ناز ما رو کنه اخه میدونید که اصلا بعضی ها مراعات بچه کوچولو ها رو نمیکنن.با این که اون خانمه خیلی خیلی مراقب بود رومینا گریه نکنه اما بازم کوچولوی من بخاطر اینکه دستاشو گرفته بودن که رگشو پیدا کنن گریه کرد و موقعی که سوزنو زدن که خونشو بگیرن دیگه حسابی گریه کرد و منم باهاش اشک میریختم اول بیرون ایستاده بودم که نخوام خون گرفتن ازشو ببینم اما وقتی گریه شو دیدم دیگه طاقت نیاوردم و جیگر طلای من موقعی که خونشو گرفتن گریه کرد و رنگش کبود شد خدا جون ایشالا که هیچ نی نی تو این وضعیت قرار نگیره.ولی خب بعد از اینکه ازش خون گرفتن تا بغلش کردم آروم شد فندقم الهی بمیرم واسش که اشک ریخت
اون شب رفتیم شهرستان خونه پدرجون چون دو روز هم کلاسامو بخاطر فندقم کنسل کردم دیگه بعد آزمایش دادن رومینا گفتم به بقیه کلاسام برسم.خدا رو شکر تبش بخاطر آنتی بیوتیکی که دکتر واسه تبش تجویز کرده بود بهترو بهتر شده در واقع قطع شده.امروز هم از شهرستان برگشتیم و به خاله زری زنگیدیم گفت جواب کشت ادرارش منفی بوده جواب آزمایش خونشم فردا حاضره.انشاالله که اونم طبیعی باشه.خدا رو شکر الان رومینای من فندق من خوبه خوبه