رومینا عسل منرومینا عسل من، تا این لحظه: 12 سال و 7 ماه و 23 روز سن داره

دخمل دوست داشتنی مامان و بابا

اسم این کاراتو چی بذارم فندقی؟

1391/2/22 18:30
751 بازدید
اشتراک گذاری

بدون شرح

 اگه گفتید این برگ رو کی جدا کرده؟

 

اینجا هم تو آشپزخونه.رفتی سراغ سطل برنجی

دیروز نزدیک بود سکته کنم.از دست تو  فندقی

راستش دیروز برده بودمت تو آشپزخونه.چون داشتم آشپزی میکردم .چون آشپزخونه با یه پله از سالن جدا میشه اومدم یه بالشت گذاشتم جلو در که یه وقت خدای ناکرده با روروک از پله نیوفتی.همینطور که داشتی تو آشپزخونه بازی میکردیو اینور اونور میرفتی منم مشغول آشپزی بودم یهو برگشتم دیدم نیستی بخودم گفته وای رومینا افتاده از پله دویدم سمت سالن در همون لحظه بخودمم میگفتم چرا بالشته تکون نخورده چرا صداش نیومد؟دیدم تو جلو پله تو سالن نیستی برگشتم دیدم رفته بودی پشتم و من ندیدمت وای نمیدونی اونموقع چقدر خوشحال شدم که اتفاقی نیوفتاده .دویدم بوست کردم خداروشکر کردم بعدم رفتم یه لیوان آب خوردم داشتم از ترس سکته میکردم تا مدتی هم دستام میلرزید .خدا جون مرسی که هیچ اتفاقی نیوفتاد

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (15)

مامانی آدرین
22 اردیبهشت 91 18:36
خداوند لبخند زد و از لبخند او زن آفريده شد لبخند زيباى خداوند روزت مبارك!
مامان اميرحسين
22 اردیبهشت 91 19:14
خوب رومينا جون هم به سلامتي دارن شيطون ميشن
نسترن
22 اردیبهشت 91 20:19
دیگه بای همه چیز تزیینی رو جمع کنی و درهای کابینت رو هم محکم کاری کنه که رومینا خانم واست چیزی نمیگذاره
مامان آرتین
23 اردیبهشت 91 0:50
عزززززززززیزم شیطنتهات داره شروع میشه
مامان وندا
23 اردیبهشت 91 1:21
بی محبت مادر/ یک قنات بی آبم مثل راه بی مقصد / مثل عکس بی قابم بی محبت مادر / از شکوفه ها دورم یک کبوتر بی بال / یک چراغ بی نورم بی محبتِ مادر / چون لبان بی لبخند ساکتم و غمگینم / مثل بلبلی در بند بی محبت مادر / در دلم صفایی نیست از بهار در قلبم / هیچ رد پایی نیست اولین تجربه مادریتون مبارک
پریا
23 اردیبهشت 91 9:56
ماشاء الله. ای جان من، دلم میخواد بخورم این قند عسل رو. همه کاراش قشنگن. حتی کندن برگ گل. ببخشید مامانش آخه نی نی میخواد همه چیزو تجربه کنه.
بابای مهرسا
23 اردیبهشت 91 15:19
ای خدا چقدر نازه این کوچولوی بازیگوش
نایسل
23 اردیبهشت 91 18:08
وای فندققققق باحال از الان فوضولیییییییییییییییییییییییییییی راه بیفتی چی کا میکنی
نایسل
23 اردیبهشت 91 18:08
ای جوننننننننن خدارو شکر اتفاقی نیافتده البته میگن فرشته ها مراقب بچه هان
زن دايي
24 اردیبهشت 91 23:06
كارخرابيآفرين كپلي جون همه چيز رو بريز به همماماني الان وقتشه كه همه چيزاتو جمع كني چون اگه بزاريشون چيز سالم برات نمي مونه
مامان ریحان عسلی
27 اردیبهشت 91 0:38
کنجکاوی
مامان ترنم کوچولو
27 اردیبهشت 91 11:07
شیرین کاری مامانی کاش این روزا هیچگاه نمیرفتن
خاله نانا
27 اردیبهشت 91 23:45
ایشالله همیشه شادوخندون باشی
بابای دوقلوها
2 خرداد 91 12:00
ای وروجک شیطوون همش کار خرابی؟؟؟؟ خوب معلومه کی اون برگ رو جدا کرده، همون ورووجک با اون دستای خوشگلش
مامان ترنم کوچولو
11 خرداد 91 21:20
من رمز ندارم