3 ماه و 19 روزگی جوجوی من
امروز جمعه بود و عصر تصمیم گرفتیم منو شما و بابا سعید بریم کنار ساحل امااااااااا تا نشستیم تو ماشین خانم خانما خوابش برد رسیدیم ساحل هم بیدار نشدی و نتونستیم از ماشین بیرون ببریمت راستش ترسیدیم بیدار شیو شروع کنی بیقراری بقیه شو تو ادامه مطلب بخونین اینم عکسی که در حال خواب تو ماشین ازت انداختم اما شیطون بلای من، وقتی برگشتیم خونه بیدار شد لابد میگی....مامان بذار دستمو بخورم...عکس نگیر اینقد قربون این نگاهت تو این عکسا حسابی معلومه که قیافه ت به بابایی رفته...آخه چی میشد یه کم به مامانی هم میرفتی الان که دارم عکساتو میذارم بابایی د...