رومینا عسل منرومینا عسل من، تا این لحظه: 12 سال و 7 ماه و 18 روز سن داره

دخمل دوست داشتنی مامان و بابا

2ماه و 27 روزگی رومینا گلی

مامانی اینجا  داشتی با خودت بازی میکردی که مامانی سر رسید و ازت چند تا عکس خوشگل انداخت         اینم عکسی از نیم رخت جوجوی مامان       عزیز مامان خاله ملیحه واست هدیه گرفته، حدس میزنی چی باشه؟؟ . . . . . . ازشون خوشت میاد وقتی واست تکونش میدم فندقی من   مرسی خاله ملیحه از هدیه ت.     ...
23 دی 1390

3ماه و 1 روزگی رومینا

سلام قند عسلم. امروز عصر منو تو بابایی رفتیم بیرون دوری زدیم اخه حوصله مون سر رفته بود عزیز مامان عادت کردی که همیشه سر پا بگیریمت حتی تو ماشین. عصری هم که همینطور سرپا گرفته بودمت تا ماشینا و آدما رو ببینی یه دفه متوجه شدم ورجه وورجه نمیکنی دیدم همینطوری ایستادنی تو دستا یمامان خوابت برده (مامانی قربونت بره که اینجوری خواب رفتی)بعدش اروم خوابوندمت رو پاهام و تو تمام این ٢ ساعتی که بیرون بودیم خواب بودی البته گاهی با صدای بوق ماشینا بیدار میشدی و باز میخوابیدی    اما واست بگم که  مامانی صبح رفته بود دانشگاه  دنبال کارای مدرکش راستش، مامانی از فروردین که دفاع کرده بودم کارام بخاطر ...
23 دی 1390

3ماه و 6 روزگی جوجوم

 برید به ادامه مطلب دوستای گلم       اینم شاخه گلی که امروز بابایی واسه مامانی گرفته بود اینم چند تا عکس از شیطونی های جوجوی من که همیشه دوست داره پتوشو ببره دهنش اینجا هم داشتی بابایی رو نگاه میکردی ...
23 دی 1390

3 ماه و 7 روزگی فندقی من

عکسای امروز فندقی...............برید ادامه مطلبو ببینیدحتما اینجا رومینا خانم داره با آقای پدر حرف میزنه......البته از نوع جیغ و آآگو........ جوجوی مامان اینجا رو شکم گذاشتمت تا بتونی سرتو از زمین بالا نگه داری     ...
23 دی 1390