رومینا عسل منرومینا عسل من، تا این لحظه: 12 سال و 7 ماه و 19 روز سن داره

دخمل دوست داشتنی مامان و بابا

کارای جدید فسقل من

1391/7/10 0:11
552 بازدید
اشتراک گذاری

سلام خوشگل مامان.ببخشید این روزا دیر اپ میکنم مامان کمی بی حوصله ست.اومدم از شیرین کاریات بگم که بدونی اگه مامان یهو قورتت داد بدونی تقصیر خودتی کوچولوی خوردنی من.قلب

چند روز پیش دیدم که کنار اون توپ زرده ت که کوچولوئه ایستادی دیدم با پات شوتش کردی و بعدم رفتی دنبالش و بازم شوتش کردی رفت اونور و بازم رفتی دنبالش.دخترم ماشالا فوتبالیستی شده واسه خودش.ماچ

یه کار دیگه هم از دیروز دیدم داری انجامش میدی اینه که بوس میکنی از نوع صدا دارش.اینقدر بامزه بوس میکنی.قربونت برم منلبخند

و دیروز (شنبه8مهر91)دیدم که خودت تونستی مستقل از هر چیز دیگه وایسی قبلا دستتو به مبلی میزی میگرفتی و می ایستادی و شروع میکردی به تاتی کردن اما دیروز خودت دستای کوچولوتو گذاشتی رو زمین و بلند شدی قربون فندقم برم من.قلب

فلشمم میروسی شده اساسی نتونستم عکسای سفرو بذارم.ایشالا تا چند روز دیگه بتونم پست قبلیو تکمیل کنم(حالا ننه ریحان میگه :پس کی دیگه؟؟)

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (25)

مامان ترنم کوچولو
10 مهر 91 10:27
قرب.نت برم من فوتبالیست نازنازی بوسم که میفرستی برا تشویق کنندگانت منم تماشاگرتم هاایستادن مستقلت مبارک.با اون پاهای کوچولوهای نازت قدمهای استوار و موفق برداری ایشالله
مامان ریحان عسلی
10 مهر 91 11:11
ماشالا هزار ماشالا کم مونده به شلوغ کاری های اساسیش می دروغ میگوم بیو خصوصی
حباب
10 مهر 91 17:29
سلام عزيزم ...............بهت تبريك ميگم كه داري اولين راه رفتن ها وايستادن هاي دختري رو ميبيني .........ماشالا
مریم--------❤
10 مهر 91 18:31
قربون فلش میروسی تو
مریم--------❤
10 مهر 91 18:32
آفرین به فندقی مادیگه مونده بود فوتبالیست شه که اونم شد
مامان آرتین
11 مهر 91 0:18
مامانش پس کو عکس فندق ما؟؟؟؟؟ من دلم واسش تنگ شده
زن دایی
12 مهر 91 15:56
به به رومینا ی فوتبالیست مامانش حواست باشه مشهور نشه می آن می برنش تو تیم ملیاااااا مثل دائیش که هر روز می ره فوتبال بهش می گم آخه یه روز می آن میدزدن می برنت خارج برای تیمای خارجی بازی کنی
زن دایی
12 مهر 91 15:57
آفرین کپلم که می تونی به تنهایی بلندبشی راه بری . البته اگه فاطمه و پونه بذارن که شما به تنهایی راه برین
سمان مامان آرشیدا
13 مهر 91 1:00
ای جونم چه خوردنی شدی تو. مامانی واسه ماهم بذار بمونه بخوریمش. خیلی نمک شدی عزیزم. ما عکس میخایم یاللاااااا
نایسل
14 مهر 91 0:39
آفرین رومینای نازنازی
بابای مهرسا
15 مهر 91 1:41
سلام به خاطر قطعی نت نتونستم آپ کنم ببخشید
زن دایی
15 مهر 91 14:48
سلام کجایی؟ پیدات نی.
مامان ترنم کوچولو
15 مهر 91 22:41
اومدم آپ نبودی.پست گذاشتی خبر بده.بوس
بابای مهرسا
16 مهر 91 1:19
سلام عکس جدید از مهرسا بفرمایید
زن دایی
16 مهر 91 10:05
خاله بیا یه نظر بده .
مامان آندیا
16 مهر 91 11:16
ماشالا دختری داره بزرگ میشه جیگر طلا راه رفتن و یاد گرفته خدا حفظش کنه مامانی
سپیده
16 مهر 91 14:35
سلام. وبلاگ "کودک من" پستی را به عنوان "شیرین ترین لحظه زندگی من" گذاشته. خوشحال می شم در صورت تمایل شما هم شرکت کنید. www.koodakeman91.niniweblog.com
مامانی فری
16 مهر 91 17:22
کودکان ،فرشته های ساکن زمین،دنیاتان شاد شاد و شادی تان دنیا دنیا رومینای عزیزم روز کودک مبارک
مامان علی
16 مهر 91 22:55
این خنده هایی که طعم عسل می دهند و قلب آسمان را آب می کنند ، ای کاش همیشه در چهره هایتان باقی بمانند ! روزکودک مبارک رومیناجونی
عمه ی آتنا
17 مهر 91 19:43
این خنده هایی که طعم عسل می دهند و قلب آسمان را آب می کنند ، ای کاش همیشه در چهره هایتان باقی بمانند ! روز کودک مبارک . . .
شبنم
17 مهر 91 22:58
رومینا این مامانت واسه چی نمی یاد وبلاگت رو اپ کنه..دعواش بکنیم؟؟
زن دایی
18 مهر 91 20:39
خصوصی
زن دایی
18 مهر 91 20:48
رومینا جون روز جشن بادبادکا جات خالی بود . اینقدر بچه اونجا بود ولی هیچ کس بادبادک بازی نمی کرد. یا باباهاشون بادبادک بازی می کردن یامامانا. اگه دوباره جشن گذاشتن حتما" بیا با هم بریم .
مامان آندیا
18 مهر 91 23:32
مریم
19 مهر 91 21:28
دلم سیتو تنگ شده بی گفتم سری بزنم