رومینا عسل منرومینا عسل من، تا این لحظه: 12 سال و 7 ماه و 24 روز سن داره

دخمل دوست داشتنی مامان و بابا

بدون عنوان

1391/9/24 12:30
378 بازدید
اشتراک گذاری

سلام فندق مامان.هر روز کارای با مزه ت بیشتر میشه و من بیشتر دوست دارم بخورمت وروجک.چند شب پیش بابایی جلو تی وی دراز کشیده بود و شما هم داشتی واسه خودت اون اطراف میچرخیدی یهو دیدم رفتی خودتو انداختی رو بابای و سرتو گذاشتی رو سینه ش گفتم این دختره چقدر خودشو لوس میکنه اصلا توجهی نکردی و به لوس کردن خودت ادامه دادینیشخند

سه شب پیش خونه بابا حاجی بودیم و من اون شب حالم خوش نبود و دراز کشیده بودم نزدیکای ساعت١١شب بود و پتو و تشکتو اورده بودم که کم کم بخوابونمت دیدم پتو برداشتی و کمی دنبال خودت کشیدیو بعد هم کشون کشون اوردی انداختی رو من یعنی میخواستم درسته قورتت بدما وروجک.قلب

پریشب(خونه بابا حاجی) من رفته بودم کاری انجام بدم تو یکی از اتاقا،شما با مادر جوون تو هال نشسته بودید نگو رفته بودی سجاده رو برداشته بودی از تو کمد و داشتی با تسبیحش بازی میکردی وقتی رسیدم دیدم مادر جوون داره با عشققلبنگات میکنه نگو داری الله میکنی و خم شده بودی رو سجاده مثلا داشتی سجده میکردی قربون تو برم من.بعد مادر جون بهت میگفت رومینا الله کن و شما هم خم میشدیو الله میکردیلبخند

دیشبم همه جمع بودیم خونه خاله بتی به دعوت آقاجوون مرغ شکم پر خوردیم بعد شام یه تسبیح دستت گرفته بودی و اومدی اروم رو دوتا پات نشستیو و تسبیح و گذاشتی رو زمینو خم شدی سرتو گذاشتی روشماچ

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی

نظرات (12)

مامان ساجده
24 آذر 91 12:42
سلام عزیزم متین تو مسابقه سوگواره محرم آتلیه سها شرکت کرده اگه لطف کنید بیاد تو وبلاگش به آدرسی که هست برید و بهش رای بدید ممنون میشم
هیراد و عمه لیلاش
24 آذر 91 14:06
سلام به دوست جونی عزیزم یه خواهش کوچولو از شما دارم من در مسابقه سوگواره محرم اتلیه سها شرکت کردم ممنون میشم که به عکس من رای 5 امتیازی بدید لطفا به وبلاگم بیایید ادرس مسابقه لینک در قسمت پست ثابت میباشد قول میدم ٣٠ ثانیه بیشتر از وقت نازنینتونو نگیره منتظرکمکتون هستم راستی اگر قبلا به کوچولوی دیگه ای رای دادید میتونید دوباره برید و به هیراد جون رای بدید
مامان آرتین (الهه)
25 آذر 91 0:59
سلام خاله جون خوبی؟دلم واست تنگ شده راستی رومینا جون آفرین به تو که اینقدر راحت و آروم روی تشکت میخوابی من که شبها مراسم دارم
مامان اميرحسين و آلوچـــــــــه
25 آذر 91 11:04
عزيزم كلا اين دختربچه ها براي باباهاشون خوب دلربايي ميكنن و نسبت به پسرها خيلي بهتر و آرومترن
مامان ریحان عسلی
25 آذر 91 19:40
سلام ای وای مرغ شکم پر نوش جونتون الله کردنتم قبول باشه فندقی خ داری
maryam.k
26 آذر 91 12:22
عزیزم گلم خدا حافظت باشه
مامان ریحان عسلی
26 آذر 91 23:29
این پست همچنان بی عنوانه ؟
بذار مرغ شکم پر پدر شوهر



اینم حرفیه
باران
28 آذر 91 16:42
قربون فندقی بشم با این رفتارای بامزش. عزیزم عکسای وبم واسه بقیه دوستان باز میشه.با فایرفاکس امتحان کنن ببین باز نمیشه
زن دایی
28 آذر 91 22:18
سلام به سلامتی فعلا" کامپیوتر درست شد. رومینا چطوره ؟ خودت بهتر شدی. من که فاطمه رودوباره امروز صبح بردم دکتر . این سومین دوره است که آنتی بیوتیک براش شروع کردن.
زن دایی
28 آذر 91 22:20
بچه از والدینش یادمی گیره نماز خوندن رو. انشاالله وقتی بزرگ شد نمازخون میشه. . دست مادرشوهرت دردنکنه ولی من فقط سیب زمینی وتوشکمی مرغ روخوردم . اونم خوشمزه بود.
شبنم
29 آذر 91 15:29
نگی حسودی می کنه ها!..اما این یکی از آرزوهای همیشگی من بود! اینکه وقتی مریضم،یه نی نی کنارم باشه که بیاد با خوشمزه بازیاش ازم دلجویی کنه. خب نشد دیگه...بیخیااااااااااااااااااااااال
ستاره زمینی
2 دی 91 8:30
پس نظراتم کو؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟