15ماهگی فندقی
سلام خوشگل و ملوسک من.١٥ماهگیت مبارک عزیزم.این روزا حسابی منو شما سرما خوردیم امروز که نوبت بهداشت داشتی وقت دکتر هم گرفتم که ببرمت دکتر.اول رفتیم بهداشت و قد و وزن ودرو سرتو اندازه گرفتن خدا رو شکر همه چی عالی بود اونجا هم که شیطونی میکردی و تو اتاق پزشک و اتاق مامایی سرک میکشیدی و میرفتی کنار مامانایه نی نی ها وایمیستادی نگاشون میکردی.قدت٨٠بود وزنت٤٠٠/١١و دورسرت٥/٤٧.ماشالا همه چی خوب بود.بعدشم رفتیم دکتر .گلوت عفونت کرده و دکتر دارو نوشت واست خودمم رفتم دکتر و واسه منم دارو نوشت .خیلی بهونه گیر شدی این روزا ایشالا زودی خوب شی عسلم.
بعدا نوشت:چند دقیقه پیش رفتم لباسا رو که بیرون پهن کرده بودمو خشک شده بودو آوردم تو گذاشتم رو تخت که بعدا تاشون کنم رفتم تو آشپزخونه بابایی هم اونجا نشسته بود یه کم بعدش اومدی تا تیشرت بابایی دستته نگاه بابایی میکنی و با انگشت اشاره ت به تیشرت بابایی اشاره میکنیو یه چیزایی میگی که ما نفهمیدیم بعد هم رفتی در ماشین لباسشویی رو باز کردیم و نصفه انداختیش تو ماشین و با اون انگشتای کوشولوت رو دکمه های ماشینو میزنی مثلا داری روشنش میکنی که لباس بابایی رو بشوری
یه چند وقتیه بازی لی لی حوضکو واست انجام میدم شما هم خیلی خوشت میاد این روزا تا کف دستمو میگیرم سمتتو میگم لی لی حوضک خودت با اون انگشت کوچولوی اشاره ت شروع میکنی کف دستمو قلقلک دادن یه وقتایی هم خودت انگشتتو میذاری کف دستتو یه چیزایی میگی منم میدونم که یعنی واست لی لی حوضکو بخونم