اندر احوالات من و رومینا و آقای پدر (ماجرای امروز شنبه 24/10/90)
این خانم گلی دیشب حسابی حال ما را(شما بخونید فقط من را) بسیار گرفت. میگی چی شده؟میگم الان... دیشب ١ به خواب ناز رفت ٢ چشمان زیبایش را گشود تا ٢:٣٠ بسی تلاش میکردم که بفهمانم "مامان بخواب صبح نشده " سرانجام خوابید و ما خوشحال به رختخوابمان بازگشتیم ٤ باز صدای زیبایش گوشهایم را نوازش داد مجدد تا ٤:٣٠ تلاش قبلی مان را تکرار کردیم چشمان مبارک را که بستیم صدای گریه ش باز گوش فلک را کر کرد نیم نگاهی به ساعت موبایلمان انداختیم دیدیم بععععله ساعت پنج صبح!! می باشد و بسیار مشعوف شدیم که بسیار خوابیده ایم ! !باز تلاش خود را برای خو...